دردهای محمدحسن جواهری که مدعی است طبق مدارکی مهندسی برق خوانده و در مترو مشغول بوده و حالا بعد از چندین ده سال کار، از هیچ بیمه و حق بازنشستگی برخوردار نیست، را بارها و بارها رسانههای مختلف منتشر کردهاند و هر بار هم مسئولان بیتفاوت از تیترها و خبرها عبور کردهاند تا به مسایلی مهمتر بپردازند. اما آنچه چشمنوازی میکند، آرشیو اندک روزنامههای محلی شیراز است و وعدههایی که در خصوص صنعتیشدن فارس و آمدن مترو…. رفع بخشی از دغدغههای مردم، از سال ۸۲ تاکنون، به استناد مصاحبهها و گزارشهای سفارشی مسئولان در این روزنامهها درج شده و هنوز هم ادامه دارد.

برخی از شهروندان معتقد هستند که اگر واردات واگنهای قطار را هم بهعنوان یک کادو به ملیپوشان یکی از تیمهای کسب کننده افتخار واگذار میکردیم شاید زودتر به نتیجه میرسید و سریع وارد میشد.
بیتردید تمام کسانی که از پیادهرو جنب دانشکده مهندسی که زمانی یکی از مکانهای تحصیل مهندس جواهری بوده، عبور میکنند، این نمایشگاه را میبینند و پیرمرد خوشپوش و خوشرفتاری را که دستکش بهدست، ابزار کفشدوزی و واکسزنی را روبهراه کرده است تا با استفاده از مدرکش به برق انداختن کفشهای عابران بپردازد و کفشهایی مقاوم برای شهروندان شیرازی بدوزد تا بهاین زودیها کفشهایشان پاره نشود، شاید روزی وعدههای مسئولان عملی شده و یک حق این مردم ادا شود.
این نمایشگاه زوایایی مختلفی را روشن میکند، اینکه فارس آیا بعد از هشت سال صنعتی شد یا بخش عمدهای از صنایعش به ایستگاه تعطیلی رسید، صنایعی نظیر لاستیک دنا و مخابرات راهدور و زیمنس و الکترونیک و آزمایش و… و
زاویه دیگر نمایشگاه جواهری، علت بیاعتمادیهای رو به رشد مردم به رسانههایی است که فقط از مسئولان مینویسند، مانند هشدار فرماندار در خصوص قطع آب، و از مسئولان نمیپرسند که چرا مردم باید هزینه سوء مدیریتها را بدهند، چه کسی پاسخگو است.
زاویه دیگر کار، دقت سازمان بازرسی است که چه سریع در واکنش به یک خبر درج شده در یکی از روزنامهها، برای پیگیری موضوع مورد ادعای برپا کننده این نمایشگاه اعلام آمادگی کرد و پس از آن هم هیچ اتفاقی نیفتاد.
اما مهمترین زاویه نمایشگاه جواهری، موضوع قطار شهری شیراز است و ماندنش در وعدهای که نشان میدهد، حرف مسئول یکی است و دو تا نمیشود، قطار شهری شیراز همچنان منتظر رسیدن واگنها است…












