چند روز پیش، بر اثر واژگونی یک دستگاه اتوبوس اسکانیا در استان همدان، ۱۱ نفر کشته و ۲۵ تن دیگر مجروح شدند. پلیس در این باره گفته است: “با توجه به اینکه اتوبوس از ارتفاع سقوط نکرده و فقط بر روی سقف واژگون شده، سرعت اتوبوس غیرمجاز نبوده و مدل ساخت خودرو سال ۹۰ بوده و جزو خودروهای فرسوده به شمار نمی رفته است، این تعداد تلفات هیچگونه توجیهی ندارد.”
پس علت این اتفاق چه بوده است؟ رئیس پلیس راه استان همدان چنین می گوید:
“هم لاستیک های این اتوبوس صاف بود و هم بالا بودن شمار تلفات در این سانحه موید ضعف توجه به استاندارد ۴۱۶۰ مربوط به استحکام اتاق اتوبوس است که مربوط به استحکام اتاق اتوبوس است و مقرر شده بود از ابتدای سال ۹۳ این تست توسط سازندگان اتوبوس انجام شود که متاسفانه تا کنون اجرایی نشده است.”
اما چه برخوردی شد؟
بنا به اعلام پلیس راه پلیس راه استان همدان “شرکت مسافربری ‘جهان گشت مهر’ شهر قم که به اتوبوس دارای نقص فنی و تصادفی صورت وضعیت داده بود به مدت یک سال تعطیل شد” ؛ همین؟!
مشتی نمونه خروار
به پاییز ۱۳۹۱ بر می گردیم و به عنوان مشتی نمونه خروار از آنچه اتوبوس های اسکانیا بر سر مردم می آورند، ماجرای کشته شدن غم انگیز ۲۶ دانش آموز بروجنی را مرور می کنیم. آن روز دانش آموزان سوار بر یک دستگاه اسکانیا راهی اردوی راهیان نور بودند که ناگهان اتوبوس واژگون شد و فاجعه شکل گرفت.
فرمانده پلیس راه کشور در تشریح علت این ماجرا ، چنین اعلام کرد: “یکی از علل حادثه، عدم رعایت نظامات دولتی از سوی شرکت سازنده اتوبوس اسکانیا است که به علت ضعف ستونهای اتصال سقف با بدنه اتوبوس بیشترین علت ضربات وارده به سر و گردن مسافران در این بخش بوده است.”
آن حادثه، نه اولین حادثه مرگبار اسکانیا بود و نه آخرینش؛ کما این که در اردیبشهت امسال نیز واژگونی یک دستگاه اسکانیا، ۱۲ کشته و ۱۸ مجروح برجای گذاشت. بعد از آن حادثه، در اطلاعیه شماره یک پلیس راه “ضعف استحکام سقف و ستون اتوبوس ” علت مشدده حادثه عنوان شد.
اینک نیز دوباره همان حکایت تکرار شده است و اتوبوسی که با سرعت متعارف حرکت می کرده و به دره ای هم سقوط نکرده بوده، صرفاً به علت واژگونی روی سقف ضعیف و کم استحکام آن، ۱۱ انسان را به کام مرگ فرستاد.
و حال چند سوال داریم که امیدواریم مسوولان مربوطه به جای شکایت از رسانه، به این سوالات پاسخ دهند و کاری بکنند:
۱ – خانم نیره پیروزبخت، رئیس سازمان ملی استاندارد، در فروردین سال گذشته و در واکنش به اعتراضات گسترده ای که در سطح رسانه ها نسبت به استاندارد اتوبوس اسکانیا وجود داشت ، در کمال خونسردی منتقدان را به جوسازی متهم کرد و گفت:” اعتقاد دارم در مورد اتوبوس اسکانیا و استاندارد و کیفیت آن از سوی برخی جوسازی رسانهای صورت گرفته و من از اصحاب رسانه می خواهم در این زمینه با دقت عمل کنند. اتوبوس اسکانیا از نظر ما استاندارد بوده و تائیدیههای لازم را نیز کسب کرده است.”
جالب اینجاست که سفیر سوئد در ایران در همان روز اعلام کرد که با توجه به دستکاری های انجام شده در تولید این اتوبوس در ایران، تولیدات ایرانی اسکانیا، از شمول استاندارد خارج شده است. سوئد کشور اصلی سازنده اسکانیاست.
از سرکار خانم پرسش می شود این چه استانداردی است که مدام کشته می دهد؟ این چه استانداردی است که در گزارش های رسمی پلیس مکرراً “ضعف سقف و ستون های متصل به آن” مورد اشاره و انتقاد قرار می گیرد؟
گیریم انتقادات دلسوزانه رسانه ها ، جوسازی است، آیا خون های بناحق ریخته شده مسافران این اتوبوس استاندارد هم جوسازی است؟ اصلاً از نزدیک، مغزهای متلاشی شده و گردن های شکسته مسافران که از زیر سقف های استاندارد شده شما بیرون کشیده می شوند را دیده اید؟
کی می خواهید استانداردهایتان را استاندارد کنید تا مردم کمتر تاوان این استانداردهای ناکارآمد را بپردازند؟
۲ – آن دسته از نمایندگان مجلس که انشاءالله برای رضای خدا و منافع ملی، مدام سنگ اسکانیا را به سینه می زدند و آن دسته از مسؤولانی که در تلاش بودند پلیس را به خاطر ممنوعیت شماره گذاری محکوم کنند، چه پاسخی دارند در برابر این اتفاقات مرگبار و آیا اگر یکی از اعضای خانواده هایشان هم در اسکانیاها کشته می شدند آیا باز هم دم از تولیدات استاندارد داخلی می زدند؟ ای کاش پلیس، تصاویر قربانیان را به طور محرمانه به این افراد ارسال می کرد و زیرش می نوشت: فقط برای خلوت کردن با وجدان تان!
۳ – از پلیس هم انتقاد جدی داریم. مگر نه این است که پلیس در همه جاده های کشور حضور دارد؟ و مگر نه این است که اتوبوس ها مدام در ایستگاه های پلیس راه متوقف می شوند و مدارک شان را جهت ثبت و بررسی ارائه می کنند؟ چرا پلیس اتوبوس های دارای نقص فنی را متوقف نمی کند؟ چرا وقتی پلیس می بیند اتوبوسی، اعم از اسکانیا و غیر اسکانیا، دارای لاستیک های صاف است، آن را متوقف نمی کند؟
یا وقتی می بیند اتوبوسی باک اضافه وصل کرده یا دستکاری های مشهود دیگری انجام داده ، یا چکش های شیشه شکن را که برای مواقع اضطراری تعبیه شده اند را برداشته است و … ، چرا از ادامه حرکت آن ممانعت نمی کند؟
شاید گفته شود که با مسافرانش چه کند؟ سؤال اینجاست که آیا کمی معطلی تا رسیدن اتوبوس های دیگر و راهی کردن مسافران با هزینه شرکت متخلف بهتر است یا این که آن مسافران چند کیلومتر آن طرف تر کشته و مجروح شوند؟
وانگهی، اگر پلیس چند بار این کار را بکند، دیگر شرکت های اتوبوسرانی بین شهری و رانندگان اتوبوس ها جرأت نخواهند کرد با هر اتوبوس دستکاری شده و دارای نقص فنی، جان مردم را به بازی بگیرند. مشکل، همان چند روز اول است ولی قطعاً به خاطر جان هایی که در آینده نجات می یابند، ارزشش را دارد.
۴ – وزارت راه و شهرسازی در این میان چه می کند؟ چرا در پایانه های مسافری، نظارت جدی تری بر اتوبوس ها و مسوولان فنی شرکت های اتوبوسرانی ندارد؟ آیا فقط شمردن تعداد مسافران و تطبیق آن با بلیت ها مهم است و نظارت جدی بر کیفیت و سلامت اتوبوس ها، کار پیش پا افتاده ای است که نیاز چندانی بدان احساس نمی شود؟ همه چیز که فروش بلیت نیست!
چرا شرکت سازنده را ملزم نمی کنند اتوبوس های تولیدی اش را فراخوان و مقاوم سازی کند؟ آیا قرار است هزاران اتوبوس مشابه، سالیان سال در جاده ها تردد کنند و به خاطر سوانحی که در همه جای دنیا تلفات ندارد یا خیلی کم دارد، ملت کرور کرور کشته و زخمی شوند؟!
نمی شود که یک کارخانه اتوبوس هایی با بدنه ضعیف بسازد، یک عده هم در آن دستکاری و کار راخراب تر کنند ، ملت را سوار نمایند و وزارت راه و پلیس هم بی توجهی کنند و بعد از هر تصادف، بروند تعداد کشته ها و مجروحان را بشمارند و گزارش دهند که چون سقف ضعیف بود یا چون در اتوبوس دستکاری کرده اند، مردم کشته شدند؛ تا تصادف و مرگ بعدی خداحافظ!
گزارش از عصرایران