در شب فرهنگی ونزوئلا که به مناسبت بزرگداشت بومیان این کشور در تالار حافظ برگزار شد، سفیران ونزوئلا و بولیوی به عنوان شهروندان افتخاری شیراز معرفی شدند. به گزارش شیراز۱۴۰۰، در این برنامه که در قالب شبهای ملی و فرهنگی هفته فرهنگی طرح نو برگزار شد، فرخزاده معاون فرهنگی اجتماعی شهردار شیراز از این شهر به عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن ایران، سومین حرم اهل بیت (ع)، شهرهزار مزار و دارالعلم نام برد.
وی شیراز را قطب الکترونیک، پزشکی، دانشگاهی و گردشگری ایران دانست که مانند نگینی در ایران میدرخشد و ایران با شیراز شناخته میشود که این گفته وی با تشویق حضار همراه گردید. در این مراسم با اهدای لوح تخت جمشید و حرم شاهچراغ (ع) به عنوان هدیه به سفیران بولیوی و ونزوئلا، آنان به عنوان شهروندان افتخاری شیراز معرفی شدند.
در ادامه دو گروه موسیقی بومی و مدرن ونزوئلا در حدود یک ساعت به اجرای برنامه پرداختند که با استقبال حاضران همراه شد و بیان چندباره نام Chiraz از سوی اجرا کنندگان موسیقی با همراهی و هیجان حاضران در تالار حافظ همراه بود. نکته جالب همراهی هیئت ونزوئلایی با اجرای این دو گروه بود که توجه را به خود جلب میکرد. این برنامه امشب و در ساعت ۶ در باغ جهان نما با حضور گروههایی از کشورهای آذربایجان، لهستان و آلمان ادامه خواهد یافت.
شیراز۱۴۰۰ به نوبه خود از معاونت فرهنگی – اجتماعی شهرداری شیراز به دلیل برگزاری این مراسم تقدیر کرده و امیدوار است همانگونه که قبلا پیشنهاد شد با انجام چنین برنامههایی شیراز به جهانیان بیشتر معرفی شده و برنامههای هنری و فرهنگی با گستردگی و تونع بیشتری و مطابق با سلیقه تمامی اقشار شهر شیراز برگزار شود. بدون شک برگزاری این هفته فرهنگی نقطه درخشانی در کارنامه فرهنگی شهرداری خواهد بود.
عکس : محمدرضا دهداری – خبرگزاری مهر / رضا قادری – خبرگزاری جمهوری اسلامی
با تشکر از سایت ۱۴۰۰ و با تشکر از اقای فرخ زاده به خاطر برگزاری مراسم فرهنگی .
یک نکته میخواستم بگم که چرا شهرداری در سایت خودش از واژه شیراز پایتخت فرهنگ و تمدن استفاده نمیکنه ؟
بخاطر اینکه عنوان پایتخت فرهنگ و تمدن رو رسما به اصفهان دادن! شما اگه دنبال این عنوان هستی می تونی صدا و سیمای اصفهان رو تماشا کنی یا به سایت شهرداری اصفهان سری بزنی http://www.isfahan.ir/
آقا امیر این اصفهانی ها بد کلاهی سرمون گذاشتن ولی ما هنوز خوابیم.از سخنرانی رهبر توی سفرش به شیراز این عبارت سومین حرم رو دراوردن و الم اش کردن(در حالی که توی همون سفر رهبری بارها درباره ی جایگاه فرهنگی شیراز و همچنین مقام والای ادبی حافظ و سعدی و حتی در مورد نکوداشت تخت جمشید سخن گفته بودند!) توی خوده شیراز همه ی مسئولین این الم رو گذاشتن رو دوششون و هیچ کس نگفت اگر رهبری یکجا گفته سومین حرم ده جا هم از هویت فرهنگی و ادبی و تاریخی حرف زده!! خلاصه با این کار عملا ما شدیم شهر مذهبی درجه سه بعد از قم.اصفهانی ها هم که زورشون نمی رسید و هیچ وقت باورشون نمی شد که بتونن عنوان پایتخت فرهنگی رو از شیراز بگیرن سریعا اینکارو کردن! این عنوان پایتخت فرهنگی که تو شهر می بینی بقول سیاست مدارها مصرف داخلی داره و هیچ جای کشوری به صورت رسمی ازش یاد نمی شه. مطمئن باشید لابی اصفهانی ها در جا انداختن لقب سومین حرم برای شیراز نقش اصلی رو داشتن بخصوص در صدا و سیما. جالبه جناب پاکفطرت داره شاخ و برگم بهش می ده.شهر هزار مزار.شهر فرهنگی و زنده و بانشاط شیراز کجا .شهر هزار مزار و سومین حرم و عزا و شیون کجا !! این ۲ تا هویت کاملا در جهت مخالف هم هستند!!
البته moji جان صدا و سیما و سایت شهرداری که خوب واسه خودشون میزنن و دلیل و مدرک نیست ! ولی آره با حرفات کاملا موافقم! ولی به نظرم هنوزم دیر نیست و اگه مردم این خواسته رو به صورت مکرر از مسئولان داشته باشن میتونن مسئولان رو مجبور به استفاده از این کلمات کنند و در نتیجه با فشارهایی که مسئولان میتونن وارد کنن بتونن این القاب رو تا دیر نشده پس بگیرن !
متاسفانه یه عده افراطی و تند رو باعث این اتفاقا شده اند که باید به هر شکلی شده جلو اون ها گرفته بشه
بیا و درستش کن شیراز شهر راز تبدیل شد به شهر هزار مزار یاد مزار شیرف افتادم لغب قطعی بود از این مهندس پاک فطرت نا امید شدم
جناب آقای دوست. لقب شهر هزار مزار برگرفته از وجود مزارهای افراد بزرگ و نامدار در شیراز هست. الان قبرستان دارالسلام شیراز از نظر عظمت و وجود قبور بزرگان از تخت پولاد اصفهان هیچ چیز کمتر نداره فقط معرفی نشده. شهر هزار مزار از القاب دیرینه شیراز هست این لقب که مال امروز و دیروز نیست. تو شیراز قبر ۱۳ شاعر بزرگ رو داریم ولی به دلیل عظمت و جهانی بودن سعدی و حافظ همه آرامگاه این دو نفر رو بلدن. دانشمندان علما فقها فلاسفه عرفا و بزرگان زیادی و امامزادگان عظیم الشان فراوانی در شیراز داریم. شیراز به تنهایی ۱۲۰ تا از نوادگان پیامبر رو در خودش داره یعنی در بین همه شهرهای ایران رتبه اول رو داره از نظر تعداد امام زادگان. سعدی در وصف شیراز میگه:
هزار پیر و ولی بیش باشد اندر وی / که کعبه بر سر آنان همی کند پرواز
آیا لقب شهر هزار مزار از همین شعر سعدی گرفته نشده؟
لقب دیگر شیراز برج الاولیا هست چراکه همیشه شیراز از وجود انسان های بزرگ و اولیای خدا خالی نبوده و وقتی این بزرگان فوت میکنن و اونا رو به خاک می سپارن هرکدام صاحب یک مزار هستن. مطمئنا در شیراز چن هزار مزار مهم داریم ولی اصطلاحا هزار مزار لقب گرفته که نشان دهنده کثرت بزرگان مدفون شده در این شهر هست
دوست عزیز شیراز زیبا
هزار پیر سعدی امام زاده نیستند.جهت اطلاع شما مذهب سعدی سنی بوده.هزار پیر از مرشدها و پیرهای معروفی بودن که اون موقع در شیراز زندگی می کردند و بسیار مورد احترام بقیه مذاهب بودن بخاطر مرام و شیوه ی پاک زندگی .اینکه این پیرها دقیقا چه دینی داشتن مشخص نیست اما چیزی که مشخصه امامزاده و حتی شیخ و مذهبی های متداول نبودن و حتی مذهبی ها بسیار با اونها مخالف و دشمن بودن
حافظ می فرماید
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
یا
بنده پیرخراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
یا
گر مدد خواستم از « پیرمغان» عیب مکن
شیخ ما گفت که درصومعه همت نبود
اینان کسانی بودن که در صومعه و خانقاه می زیستند و حتی شراب رو حرام نمی دونستن و حافظ از مریدان این نوع تفکر بود
من که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای « پیرمغان» ورد صبحگاه من است
و اینکه این امامزداه های که شما می فرمایید شیراز رو برای زندگی انتخاب نکرده بودند که در آخر عمر اینجا فوت کنن بلکه اغلب بعد از ولیعهد شدن امام رضا (ع) از مدینه به سمت مشهد در حرکت بودند تا در کنار امام رضا زندگی کنن که در شیراز مورد حمله ی حکومت وقت فارس قرار می گرفتند و به قتل می رسیدند ! من نمی دونم این قضیه از لحاظ تاریخی چه افتخاری می تونه برای ما داشته باشه!
در ضمن شهر هزار پیر و هزار آزاد اندیش کجا و شهر هزار مزار و هزار امامزاده کجا !!
شب فرهنگی ونزوئلا
منم بعنوان یک شهروند شیرازی از معاونت فرهنگی – اجتماعی شهرداری شیراز کمال تشکر رو دارم.بی گمان اینگونه فعالیتهای فرهنگی بین المللی در معرفی شیراز که پایتخت فرهنگ و تمدن ایران زمین محصوب می شه بسیار موثر خواهد بود و امیدوارم ادامه پیدا کنه.
منم با دوست عزیزمون موافقم , شهر هزار مزار نه لقب زیبایست و نه افتخار بزرگی است !! آیا هزار مزار آدمو یاده چیزی غیر از قبرستان می ندازه ؟ تعداد مزار ها و اما مزاده ها هیچ افتخاری نداره و این همه مزار اثبات کننده ی کدام صفت و خصوصیات والای و برتر ی است .نشان دهند ه ی چه خلقیاتی است و پیشتازی ما رو در چه زمینه ای ثابت می کنه !! من واقعا برای مهندس پاکفطرت متاسفم که این همه القاب تاریخی شیراز رو که همه ریشه دار و شناسنامه دار هستند نادیده گرفتند القابی مثل گل و بلبل (هر باغبان که گل به سوی برزن آور…., شیراز را دوباره به یاد من آورد) شهر شعر و ادب و…و با لقب هزار مزار شیراز رو توصیف می کنن !!ما توقع نداریم جناب پاکفطرت از شراب شیراز در شعرهای حافظ و سعدی حرف بزنن ولی خواهشا مواظب باشن که در چه جایگاهی هستند و با هویت تاریخی شیراز در جهت مسائل و منافع سیاسی و باندی , بازی نکنن .لقب سومین حرم به اندازه ی کافی این نقش رو به عهده گرفته خواهشا شما دیگه از این القاب مبتکرانه استفاده نکنید!
ورودی به این جشن کارت خاص یا کارت دعوت خاص یا بلیط یا چیزی می خواسته؟
نه علی جان آزاد بوده
مجی جان
قطعا شیراز پایتخت فرهنگی ایران هست و خواهد بود . اصفهان چه چیز فرهنگی داره که بخواهد این عنوان رو داشته باشه . بعد دوست عزیزمون راش میگه با اصفهانیها متحد باشیم .
در ضمن مجی جان سعدی شیعه بوده برای اثبات این ادعا :
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و ال محمد
امیر خان اتحاد با هم به منزله پا پس کشیدن از این موارد و چیزهای دیگه هم که من میدونم و شاید شما هم بدونی و مشترکاتی بوده و درحال حاضر در اختیار اصفهان هست نیست . منظور من اینهست که راه پس گیری این دعواها و ایجاد اختلاف نیست ما باید قبول کنیم که قدرت سیاسی کمتری داریم و همین من وشما ها هستیم که روزی زمام امور را در مجلس و دولت در اختیار میگیریم و اونجاست که باید بی خبال نبود اما باید قبول کنیم هر دو استان همیشه نقش زیادی در تاریخ ایران داشته اند و اکنون با مسائلی که در خارج از ایران و همچنین در داخل ایران وجود داره اتحاد این دواستان نتنها باعث پیشرفت هردو بلکه امنیت و پیشرفت ایران میشه و اختلاف ما بین ایندو باعث بوجود آمدن چنددستگی در کشور میشه و با اتحاد درواقع قدرت های کوچک دیگه جرات خودنمایی ندارن. الان شما به یکی از همسایه های ایران نگاه کن که شاعر فارس زبان رو رنگ کرده به نام خودش داره میزنه یا اومده یک ورزش ایرانی رو به نام خودش ثبت میکنه اینها از چی نشات میگیره از اینکه ماها (فارس و اصفهان) دچار اختلاف هستیم و دیگران ار آب گل آلود ماهی میگیرن اونم ۱۰۰ کیلو ۱۰۰کیلو درصورتیکه اگر نتنها ما بلکه سایرین هم با ما متحد بودن چنان فریادی بر سر اینها میزدیم که جعل تاریخ و دزدی معنوی رو یادشون بره . الان من یک دوستی دارم اهل گنجه هست از تاریخ که صحبت میکنیم انگار که اونا تاریخ رو از یک طرف دیگه خوندن ما از طرف دیگه اینقدر تحریف یا مثلا ازش پرسیدم از نظامی شعر بخون اومد شعر آزری خوند در حالیکه اصلا نظامی شعر آزری نداره و این اشعاری که بهش نسبت میدن مربوط به شخص دیگه ای هست و اینطوری کم کم همین چیزایی که داریم هم به دلیل اختلاف تقدیم بقیه می کنیم مصداق بارز نه خود خوری نه …
بعدش هم دوستان نمیدونن واقعا چرا به شیراز لقب مذهبی میدن ؟ خب من هم نمی دونستم اما یکم برید تحقیق کنید که اگر اینکار رو نکنن چه اتفاقی خواهد افتاد .یکم از تهدیدها رو برید پیدا کنید بررسی کنید میبینید که این کار خوب بوده یا بد . البته من بگم که شخصلا نه اینکار رو رد میکنم و نه تایید ولی کلا یکم تحقیق تاریخی نه ۲۰ ساله ۳۰ ساله برو در حدود ۲۰۰-۳۰۰ سال قبل بر روی این مساله بشه بهتره . البته اینوهم بگم اعتدال از همه چیر بهتره.
شیراز نه تنها پایتخت فرهنگ و تمدن هست بلکه به مهم تر از اون مهد فرهنگ و تمدن هست. فرهنگ و تمدن از سرزمین پارسیان به وجود اومد. الان ما در نهایت بتونیم این عنوان رو تو استان خودمون رواج بدیم ولی تو کل کشور نیاز به نفوذ و لابی داره که نداریم تازه بین مسئولین ما تفرقه هست همگی اون ها هم عقیده نیستن اکثرا متحجر و سومین حرم اهل بیت رو گسترش میدن. اگه قدرت هم داشتیم بازم این مسئولین کوته فکر و تنگ نظر پایتخت فرهنگ و تمدن رو استفاده نمیکردن. بابا یارو اومده میگه یه ریال برا موسیقی هزینه نمیکنیم!!! من که با دیدن این مطلب اصلا رغبت نکردم کامنت بزارم انقد ما بدبختیم طرف رو از تو لپ لپ درآوردن گذاشتن رئیس سازمان فرهنگی شهرداری شیراز. بله شیراز شهر شعر و شعور شهر شعر و شراب شهر گل و بلبل شهر ادب فرهنگ تمدن شهر معماری باستان و اسلامی شهر هنرهای دستی شهر علم و دانش هست. من خودم دوست داشتم اعتدال داشتن این آقایون سومین حرم اهل بیت باشه پایتخت فرهنگی هم باشه. در ضمن کی گفته سعدی سنی بوده ؟ چرا شما با یه صحبت اشتباهی که از گذشته مونده اطمینان دارید
اشعار سعدی قضاوت با شما شیعه یا سنی بودنش
خدایا به حق بنی فاطمه/ که بر قولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی ور قبول / من و دست و دامان آل رسول
دو بیت بالا از کتا بوستان بود
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند/جبار در مناقبت او گفت هل اتی
زورآزمای قلع خیبر که بند او/ در یکدگر شکست به بازوی لافتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود/ تا پیش دشمنا ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود/ جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت/ لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیر است در جهان/ وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یا رب به نسل طاهر اولاد فاطمه/ یا رب به خون پاک شهیدان کربلا
این ابیات هم از قصاید سعدی بود. بیت اول اشاره داره به نزول آیه هل اتی در وصف امیرالمومنین که هیچ کدام از علمای اهل سنت قبول ندارن ولی شیعه چنین ادعایی داره. بیت دوم اشاره داره به جنگ خیبر که بعد از کندن در قلعه خیبر توسط علی (ع) جبرئیل نازل شد و ندایی سرداد که این طور بود لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار که اهل سنت این رو از خرافات شیعه میدونه ولی سعدی به زیبایی اشاره کرده در آخر بیت دوم به این موضوع. در بیت چهارم به صفتی از علی اشاره کرده که شیعیان ازون استفاده میکنن : شیر خدا . در بیت پنجم با عنوان سردار اتقیا از علی یاد کرده همین عنوانی که ما شیعیان الان میگیم مولای متقیان. و در آخر شفیع خودش در روز قیامت رو امیرالمومنین عنوان میکنه و اون رو معصوم معرفی کرده در صورتی که اهل سنت مقام عصمت رو فقط برای رسول خدا میدونه ولی سعدی میگه به زیرکی کی تمام شیعه بودن خودش رو به صورت غیرمستقیم نشون داده و به خاطر سنی بودن جامه و حاکم اون زمان مجبور بوده مذهب خودش رو به صورت علنی نشون نده. سعدی از حضرت فاطمه اولاد ایشان آل پیامبر و خون شهیدان کربلا هم یاد کرده
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی/ عشق محمد بس است و آل محمد
دوست عزیز من خودم شیعه هستم اما وقتی در مورد تاریخ داریم قضاوت می کنیم باید تعصب رو کنار بزاریم
سعدی در زمانی می زیسته که تقریبا تمام فارس و اکثر ایران سنی مذهب بودن و اینکه سعدی چندین بیت داره در مدح خلفای راشدین که کاملا اثبات می کنه که او سنی مذهب است.مثلا آیا شما که بیت “خدایا به حق بنی فاطمه …” رو مثال زدید از ابیات قبلش خبر دارید ؟
نخستین ابوبکر پیر مرید
عمر، پنجه بر پیچ دیو مرید
خردمند عثمان شب زندهدار
چهارم علی، شاه دلدل سوار
یا بیت دیگری که مثال آوردید یعنی “کس را چه زور و زهره …” ابیات قبلش رو مطالعه کردید؟
دیگر عمر که لایق پیغمبری بدی
گر خواجهٔ رسل نبدی ختم انبیا
سالار خیل خانهٔ دین صاحب رسول
سردفتر خدای پرستان بیریا
دیوی که خلق عالمش از دست عاجزند
عاجز در آنکه چون شود از دست وی رها؟
دیگر جمال سیرت عثمان که برنکرد
در پیش روی دشمن قاتل سر از حیا
آن شرط مهربانی و تحقیق دوستیست
کز بهر دوستان بری از دشمنان جفا
خاصان حق همیشه بلیت کشیدهاند
هم بیشتر عنایت و هم بیشتر عنا
در این ابیات سعدی , عمر رو لایق پیغمبری می دونه و میگه اگر پیامبر نبود عمر لایق این مقام بود و در ادامه روایاتی از اهل سنت رو بیان می کنه در شب هجرت پیامبر وقتی به همراه ابوبکر به غار ثور رفت و ….
سعدی مطمئنا سنی بوده چون این تفکرات به هیچ وجه نمی تونه ماله یک شیعه باشه اما احتمالا سنی شافعی بوده .چون شافعی ها اهل بیت رو بسیار دوست دارن و احترام می زارن چون از خون پیامبرن.همین الان بیشتر سنی های جنوب فارس شافعی هستن.
اکثر شعرای قبل از صفویه سنی مذهب هستند به استثنای فردوسی(فردوسی بخاطر حمله ی عمر به ایران و کشتار ایرانیان و اشغال کشور شدیدا با سنی ها مخالف بوده و با شیعیان اسماعیلی که در اقلیت بودن و علیه حکومت مرکزی می جنگیدن هم عقیده بوده) . در مورد حافظ هم هنوز هیچکس نمی دونه واقعا چه مذهبی داشته.اشعار حافظ اینقدر رازگونه است که هیچکس نمی تونه بطور قطع یقین بگه چه مذهبی داشته
نه خیر درمورد حافظ و سعدی میگن سنی بودن. اگه سعدی سنی بوده حافظ هم سنی بوده اگه سعدی شیعه بوده حافظ هم شیعه بوده. هردو شیرازی بودن و دلیل این حرفمم اینه که ۳۰ سال بعد از مرگ سعدی حافظ متولد میشه. جامعه اون زمان شیراز با ۳۰ سال تغییر نمیکنه و مذهب یکی هست. حافظ هم در شعرش از حاکمان سنی و علمای سنی گاها مدح کرده و همینطور سعدی هم از عمر و ابوبکر ولی به این میگن تقیه. اون ها به خاطر اینکه قریب به اتفاق جامعه عصرشون سنی بودن مجبور بودن رد گم کنن و ماهیت اندیشه خودشون رو نشون ندن. وصف میکنه ابتدا از سنی ها ولی آخرش خط بطلان میگشه بر همه گفته های قبلیش و این از ترفندهای زیرکانه سعدی بوده که به تمام آرایه های ادبی اجحاف داشته و این شیوه که آغازگرش سعدی هست رو حافظ به اوج میرسونه. حافظ هم اصلا مدح هایی که کرده رازگونه نیست و مستقیما نام علما یا حاکمان عصر خودش رو آورده و اونا طبق شواهد تاریخی سنی بودن ولی حافظ مثل سعدی مجبور به تقیه بوده. مجبور به پنهان کاری بودن. حتی مولانا رو سنی میدونن شما الان مولانا درمورد غدیر خم شعر سروده میگه: کیست مولا آنکه آزادت کند / بند رقیت ز پایت برکند و قبلش خطبه من کنت مولا فهذا علی مولا رو آورده یا مثلا میگه تا صورت پیوند جهان بود علی بود / تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود یا در جایی دیگر میگه از علی آموز اخلاص عمل/ شیر حق را دان منزه از دغل. نظامی میگه : بعد معرفت گردگار لم یزلی/ نبی شناسم، علی و آل علی
فردوسی فقط شیعه نبوده. بلکه فردوسی در قرن چهارم نظامی در قرن پنجم سعدی و مولانا در قرن هفتم و حافظ در قرن هشتم شیعه بودن. اگر قرار باشه سنی باشن که همشون سنی هستن مخصوصا حافظ هم سنی هست چون هم شهری سعدی و ۳۰ سال اختاف تولدش با مرگ سعدیست و مذهبشون یکی بوده. درکل تصور من اینه که سعدی و حافظ هردو شیعه بودن و زیرکانه از سنی ها ستایش میکردن تا در آسایش و امنیت زندگی کنن و چاره ای نداشتن. امام رضا به یکی از شیعیانش که در دربار مامون بوده همین دستور رو داده که مانند سنی ها وضو بگیر و مانند اون ها نماز بخون تا بهت شک نکنن ولی در هنگام تنهایی نماز اصلیت رو بخون که کسی از مذهبت خبردار نشه که جانت رو میگیرن. سعدی و حافظ هم به دلیل وجود صوفیان و علمای و عرفای متعصب سنی مذهب در اون زمان در شیراز و حاکمان سنی همین روند رو در پیش داشتن
من در آخرم اکتفا میکنم به دو بیت از سعدی و حافظ. هیچ رازی هم در کار نیست کافیه درش دقت و تفکر کنید. تعصبی هم ندارم این نظرمه و شاید غلط باشه درکل مذهب حافظ و سعدی رو یکی میدونم. حافظ با شعر سعدی زیاد در ارتباط بوده و چندین مصراع رو از سعدی تضمین کرده و اگر مذهب این ها با هم فرق داشت مسلما اندیشه و تفکر دینی اون ها با هم فرق داشت و هیچ گاه حتی یه کلمه هم از سعدی تضمین نمیکرد. اگه دوست داشتین بیت هایی که حافظ در اون ها مصراعی رو از سعدی گرفته براتون می نویسم که شاید در ضاهر شعر این دو با هم متفاوت هست ولی در باطن هدف هردو ترویج انسانیت و خوبی و زیباییست
فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست
ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
حافظ اگر قدم زنی در راه خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
دوست عزیز فکر نمی کنی باور این نکته خیلی خیلی سخت باشه که سعدی فقط برای رد گم کردن عمر رو لایق پیامبری بدونه و بگه که اگه حضرت محمد پیامبر نمی شد این مقام فقط شایسته ی عمر بود !! اما من برای شما توضیح دادم سنی های شافعی به اهل بیت احترام می زارن و حتی صلوات هم می فرستن دقیقا مثل شیعه ها.اگه دوست لاری داری که سنی هست می تونی در مورد اعتقاداتش ازش سوال کنی اون موقع واست مسلم می شه که سعدی سنی شافعی بوده و هیچگونه مخفی کاری و دوروی که شما فکر می کنی در شعرش نیست.اتفاقا سعدی یکی از رک ترین شعرای ایرانی است .فکر کنم شما هزلیات سعدی و حتی حکایات عادیش رو کاملا مطالعه نکردی .مثلا حکایتی که بدون هیچ گونه ملاحضه ای در مورد باد شکم گفته 🙂
دوست عزیز زبان سعدی اینقدر شیرینه که با این بحثهای سنی و شعیه هیچ وقت تلخ نشده و ارزش ادبیاتی اون بسیار فراتر از این حرفاست چه فرقی می کنه که سنی بوده یا شیعه!!
اما در مورد حافظ اتفاقا رازگونه ترین اشعار تاریخ ادبیات ایران رو داره بخاطر همین رازگونه بودنه که با دیوان حافظ فال می گیرن و لذت می برن.
مثلا در مورد دین حافظ علاوه بر سنی و شیعه بودن ادعاهای دیگری هم وجود داره مثلا
بعضی اعتقاد دارن که حافظ عاقبت نسبت به مذهب و دین بدبین شده و از آنها کناره گرفت
من نخواهم کرد ترک لعل یار و جام می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
یا
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده ام تحقیق
یا
خدا را ای نصیحت گو حدیث ساغر ومی گو
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
یا
جنگ هفتاد و دوملت همه را عذر بنه
چــــون ندیند حقیت ره افســـانه زدنـد
یا
مباش در پی آزار و هرچـــه خواهی کن
که درشریعت ما غیر ازاین گناهی نیست
یا
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
و ده ها بیت دیگر
حتی بعضی ادعا می کنند که حافظ در پایان عمر کیش مهر و زرتشتی رو انتخاب کرده بوده !!
( مغ) در لغت به پیشوای آیین اوستا گفته می شه و پیر مغان به زرتشت نخستین و یا بزرگترین پیشوای آیین اوستا اطلاق می شه
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد کز ساکنان درگه (( پیر مغان)) شدم
یا
دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
که مکدر شود آیینه ی مهر آیینم
یا
چل سال رفت و بیش که من لاف می زنم
کـز چـاکران پیـر مغـان کمترین منم
یا
مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا که وعده توکردی واو بجا آورد
یا
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
یا
از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
یا
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
یا
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
یا
به باغ تازه کن آیین دین زرتشتی — کنون که لاله بر افروخت ز آتش نمرود
همینطور که می بینی بر خلاف نظر شما دنیای سعدی و شعرهای رک و صریحش ۱۸۰ درجه با دنیای رازآلود و در عین حال زیبای حافظ متفاوته و اینکه واقعا معلوم نیست حتی دین و اعتقاد حافظ تا آخر عمر چه بوده و سیر تفکرات حافظ اون رو به کجا کشیده و روان کرده؟ چه برسه به اینکه مشخص بشه حافظ شیعه بوده یا سنی !!
نه حافظ اصلا با اصول اسلامی رشد کرده و حافظ کل قرآن بوده. و در جامعه اون زمان شیراز کسی از حافظ مسلمان تر نبوده، حافظ یه مسلمان واقعی بوده کسی که اهل ریا اهل دوز و دغل و کلک نبوده و اشعارش ظاهرا نشان از انحراف به مذهب های دیگر داره ولی این ها مفهومش مبارزه سیاسی حافظ با روحانیون و سیاسیون اون دوره هست که جامعه رو فساد گرفته بوده. ببینید حافظ میگه ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد/ دل رمیده ما را انیس و مونس شد. نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت/ به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد. نگار و معشوق خودش رو پیامبر اسلام معرفی میکنه و حافظ که جانش با قرآن آمیخته بوده روز به روز به بینش و عرفانش افزوده شد اون هایی که از راز و سر گفته حافظ بی اطلاع بودن این نسبت ها رو به حافظ دادن و درک نکردن جنبه سیاسی اشعارش رو. تمام این بیت هایی که شما نوشتید نشانگر تغییر مذهب حافظ نیست بلکه حافظ تحقیر و تمسخر میکنه مذهبی های زمان خودش رو که در راس قدرت بودن هیچ کس مثل حافظ قرآن رو نشناخت پیامبر و حقیقت دین رو نشناخت. حافظ مخالف دین خشک هست حافظ معتقده باید این مدتی که بشر زنده هست رو خوش بگذرونه و صاف و صادق باشه فروتن باشه با همه مهربان باشه کینه نداشته باشه مبارز باشه و عدالت خواه باشه در برابر ظلم آرام نشینه. من عقیدم اینه ک سعدی اگه سنی شافعی بوده حافظ هم سنی شافعی بوده چون کل شیراز در اون زمان مذهبشون همین بوده حالا شما میگید حافظ در اواخر عمر تغییر دیدگاه داده ولی من اعتقادم اینه که اگه حافظ به عنوان یه سنی شافعی به دنیا اومده در دوران نوجوانی قرآن رو از حفظ کرده و نشون از تعصب خانوادگی اون روی دین و مذهبی بودنش هست. حافظ خودش کلاس درس فقه داشته و شاگردان زیادی رو در علوم اسلامی پرورش داده و تا پایان زندگی بر دین و مذهب خودش باقی مونده. این راز درون شعر حافظ نباید شما رو به اشتباه بندازه دین حافظ و سعدی یکی بوده حالا یا سنی شافع یا شیعه. فرقی نداره هردو شاعران جهانی هستن و تفاوتی نمیکنه چه مذهبی دارن. ولی مذهب حافظ رو از روی مذهب سعدی میشه فهمید اگر سعدی سنی بوده حافظ هم همین دین رو داشته نیاز نداره ما در شعر های حافظ سردرگم بشیم که رازآلود هست و ما رو به شک بنداره. مثل الان اگه کسی تو شیراز مسلمان باشه شیعه هست. اون زمان حافظ و سعدی مسلمان که بودن درش شک نیست مذهبشون هم بنا به تاریخ سنی هست و رازی باقی نمی مونه.
دوست عزیز مجی جان سعدی خودش شروع به وصف عمر میکنه و میگه می تونسته پیامبر باشه. ولی زمانی که به حضرت علی میرسه توجه کنی میگه کس را چه زور و زهر که وصف علی کند / جبار در مناقبت او گفت هل اتی یعنی توصیف علی رو از زبان خودش دیگه نمیگ بلکه از زبان آیه قرآن میگه که بسیار زیرکانه هست و با این کارش نشون میده که علی براش از عمر درجه بالاتری داره که خودش وصفش رو. نمیکنه میگه من در مقامی نیستم که بخوام علی رو توصیف کنم خدا باید درموردش به بشر صحبت کنه که آیه هل اتی رو. برای علی نازل کرده. بعد میگه این وصف من نیست جبرئیل در جنگ خیبر اومد وندای لا فتی الا علی رو درمورد علی سرداد. بعدش هم حضرت علی رو به عنوان شفیع خودش در روز محشر معرفی میکنه و میگه علی معصوم هست. چرا همچین کاری درمورد عمر نکرده ؟؟؟ که بیاد از زبان خداوند وصفش کنه ؟؟؟؟ خود سعدی اومده عمر رو توصیف کرد و مدح کرده ولی به حضرت علی که رسیده زیرکانه میگه من قادر به وصف علی نیستم. یعنی ای آدم اهل خرد بدون علی قابل قیاس با عمر نیست علی خیلی بالاتره شاید چن تا بیت برا عمر از خودم درآوردم ولی برا علی نمی تون چنین جسارتی کنم فقط اشاره میکنم به آیات قرآنی که در وص علی اومده یا احادیث یا ندای جبرئیل.
سعدی بسیار شاعر زیرکی بوده درسته خیلی رک هست ولی بعضی جاها خوب رد گم کرده مثلا در غزلیاتش که همه میگن سعدی عشق مجازی داره ولی چنان عرفانی پشت همین عشق به ظاهر زمینی نهفته شده که به نظر عرفای اسلامی بهترین نوع عرفان هست خود سعدی میگه : تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر خوش است / ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر است
این بیت نشون میده سعدی در ظاهر با جامعه هم عصر خودش هم عقیده هست و سنی هست. میگه من برای اینکه کسی از رازم سردرنیاره ظاهرن با جمع هستم ولی خاطرم جای دیگرست!!! یعنی شاید سعدی در بین تمام شیرازی ها که سنی بودن اون زمان ، شیعه باشه . خاطرش با عمری ها نباشه ، خاطرش با علوی ها باشه. همین شعر زیرکانه سعدی هست که شاید خط بطلان بکشه بر خیلی از مدح های او که برای راضی نگه داشتن افراد جامعه سروده. بالاخره مردم سنی بودن از سعدی توقع داشتن که عمر رو ستایش کنه و سعدی ظاهرا خاطرش با اون هاست. اگه غزل سعدی رو بخونید متوجه گاهی سخره گرفتن سعدی به صوفی ها و مذهبیون میشید کاری که حافظ اون رو به اوج رسوند. سعدی شفیع خودش رو علی قرار میده. ولقعا هیچ سنی شافعی حاضره همچین حرفی بزنه ؟؟؟؟؟ تا جایی که عمر باشه چرا علی؟ به نظر من که سعدی خیلی زیرکانه وصف عمر رو از زبان خودش گفته ولی وصف حضرت علی رو میگه کسی نمی تونه علی رو وصف کنه و من فقط سخن الهی رو نقل میکنم . اینه که میگم سعدی تقیه کرده و حضرت علی رو از تمامی افراد دیگه برتر میدونسته و معصوم
مخفی کاریه سعدی اگر کسی بخواد درش دقت کنه کاملا مشهوده که طبق گفته خودش
تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر خوش است/ ظاهرم با جمع است و خاطر جای دیگر میرود !!! آفرین به این شعر دو پهلوی سعدی ، شاید خیلی چیزها رو درمورد سعدی به چالش بکشه که همه میگن. الان شما به طور قطع می تونید در مورد ضمیر تو در غزل سعدی نظر بدین؟؟؟ خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست / طاقت بار فراق این همه ایامم نیست. یا همه عمر برندارم سر ازین خمار مستی / که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی. واقعا این ضمیر تو به چه کسی برمیگرده؟ معشوق سعدی کیه ؟ یه زن ، خدا ، پیامبر ، یه پیر و مرشد و … همین مخفی کاری در غزل سعدی هست که هر کسی یه چیزی درمورد عشقش گفته و همه به اجماع نرسیدن. حالا من میخام این مخفی کاری و این راز رو در غزل سعدی ازش یه نتیجه طبق عقیده خودم بگیرم!
سعدی در قصایدش میگه : فردا که هرکسی به شفیعی زنند دست/ ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی
در غزلیاتش هم میگه : سعدی آن روز که غوغای قیامت باشد / چشم دارد که تو منظور نهانش باشی
چیزی که قدر مسلم هست اینه که سعدی در تمام ۷۰۰ غزلی که سروده برای یه نفر سروده حال خدا بوده یه عشق زمین بوده رو نمیدونیم ولی من با آوردن این دو بیت به این نتیجه رسیدم که سعدی ۷۰۰ غزل در وصف حضرت علی سروده و معشوقش ایشون بوده. منظور نهان سعدی امام علی است
حالا موجی جان غزل زیرکانه و مخفی کاری سعدی رو به عینه دیدی. کی می تونه ادعا کنه سعدی منظورش از این غزل ها چه کسی بوده؟ کی میتونه ادعا کنه سعدی قطعا شیعه یا سنی بوده ؟ ولی اگر کسی فهمید سعدی چه مذهبی داشته بدون شک مذهب حافظ هم همونه. چون این دو وجه اشتراک زیادی دارن. حافظ در غزل به سعدی نزدیکتره تا مولوی و هر دو سبکشون در مکتب شیراز بوده و هم مذهب بودن ولی دنیا رو از دو دید متفاوت مشاهده میکردن.
دوست عزیز
شاید بهتر باشه در مورد دین سعدی با ادبا و استاید ادبیات دانشگاه صحبت و بحث کنید یا با اساتید تاریخ و حتی تاریخ اسلام.البته اگر با روحانیون مشورت کنید جملگی با تعصب خاصی معتقد به شعیه بودن سعدی هستند اما نظر اساتید دانشگاه تا اونجا که من نظرشون رو خواستم اغلب چیزه دیگه ای بوده.البته هیچ استاد ادبیاتی جرات اینو نداره که توی یه بحث دانشگاهی یا سخنرانی در مورد سنی بودن سعدی یا حافظ صحبت کنه پس اگه می خواید واقعیت رو پیدا کنید در سمینارها و سخنرانی ها و سایتهای دولتی و صدا و سیما دنبالش نگردید چون قبل از اینکه این بحثها شروع بشه فرض رو می زارن که حتما اینها شیعه بودند و گفتگو فقط در جهت اثبات فرضیه خودشونه نه یک مناظره دو طرفه! بحثها و سوالات بعد از کلاس با استاید دانشگاه بهترین راهه.در ضمن بیتی که شما اشاره کردید تا مپنداری و… شما باید یه همچین بیتی رو در قالب کل شعر معنی کنی .این بیت بیشتر می تونه یک مفهوم عاشقانه داشته باشه تا یک مفهوم سیاسی. سعدی چندین بار دیگه از این ابیات عاشقانه با همین مضمون سروده مثلا
هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای من در میان جمع و دلم جای دیگر است
می شه این بیت رو کاملا به اعتقادات شیعه متصل کرد ولی در قالب کل شعر که گذاشته بشه به راحتی مضون عاشقانه بودنش مشخص و معلوم می شه. شعرای دیگه هم از این نوع اشعار با مضمون در جمع بودن ولی دل و خاطر در گرو دیگری داشتن دارند مثلا:
گر در یمنی چو با منی پیش منی.
گر پیش منی چو بی منی در یمنی
تفکرات هر شخص به نوع آموزه های اون برمی گیرده من خواهش می کنم شما یه تحقیق بکنید ببینید اساتید سعدی چه کسانی بودند و او مرید چه شخصیت های بوده
بزرگترین و اصلی ترین استاد سعدی که بیشترین تاثیرگذاری رو بر سعدی داشته, امام محمد غزالی فرزند محمد است نام کامل وی : ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی ، ملقب به حجه الاسلام زین الدین الطوسی ، است. جالبه که بدونی مذهب امام محمد غزالی شافعی بود!
نفر بعدی که سعدی در جمع مریدان او قرار می گرفته شهابالدین عمر سهروردی که از قضا او هم شافعی مذهب است !!
با توجه با ابیات سعدی که بیشترین نزدیکی رو به مذهب شافعی داره نظر من اینه که سعدی شافعی بوده.چون اینگونه تربیت شده. بالاخره مردم اون زمان که سنی بودن آموزه های او هم که از نوع سنی شافعی بوده پس از چه طریقی می تونه شیعه به این معنی که ما امروز هستیم باشه ؟!
در مورد حافظ هم من قضاوت نکردم که حافظ چه دینی داشته آیا آخر عمر از اسلام برگشته یا خیر فقط چند مثال زدم که شما رو متوجه پیچیدگی ابعاد حاقظ کنم که نمی شه به این راحتی در مورد اعقاید حافظ قضاوت کرد. وقتی که او حتی حافظان قرآن که خودشم هم یکی از اونها بوده رو با این بیت توصیف می کنه:
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
به هر حال حافظ خیلی خیلی پیچیده و رازآلوده و کاملا شخصیتش با سعدی متفاوته شما حتی وقتی زندگی اینهارو باهم مقایسه کنی می بینی یکی عاشق سفر بوده و همواره بیشتر عمرش رو در سفر گذرونده و دیگری از مسافرت بیزار بوده به حدی که به دعوت نامه های پادشاهان و بزرگان کشورها و شهرهای دیگه اغلب جواب رد می داده. و تنها سفر طولانی خودش رو نیمه کاره رها می کنه و به شیراز برمیگرده.
شاید واقعا سعدی شافعی بوده. ولی اگر شما استادان حافظ رو بررسی کنی کسانی که در کودکی و نوجوانی به حافظ فقه اصول منطق ادبیات و علم بیان و بسیاری از علوم دیگه رو یاد دادن اون ها سنی بودن پس حافظ هم سنی بوده. راز درون شعر حافظ بیانگر دو پهلویی و داشتن یک معنی نزدیک و یک معنی دور داره حافظ از این شیوه یعنی ایهام در سخنش بهره برده تا بتونه انتقاد کنه ولی در عین حال خودشو تبرئه کنه. حافظ یعنی یه فردی که به جوهره و اصل دین و عرفان پی برده و افرادی که ظاهرن دیندار بودن رو به زیر بار شدید انتقاد همراه با طنز رندانه میگیره ولی ظاهرن داره کفر میگه اما باطن شعرش مبارزه سیاسی هست. شعر حافظ در پس پرده های گوناگون خیال و راز پنهان شده ولی ادیبان حافظ رو سنی میدونن و سنی هم بوده کسی نمی تونه انکار کنه مسلمان نبوده و وقتی مسلمان باشه قبل از صفویه همه سنی بودن. اصلا حافظ ۷۰۰ سال پیش زندگی میکرده صفویه ۵۰۰ سال پیش اومده. شاه اسماعیل صفوی بنیان گذار صفویه خیلی از شافعی های شیراز رو دستور داد از دم تیغ بگذرونن و دستگیر و حبس کنن و این نشون میده شیراز تا قبل از صفوی شهر سنی نشین بوده. درسته من شاید طبق تبلیغت رسانه فکرم به سمت شیعه بودن سعدی و یا حافظ رفته باشه ولی شاید واقعا اونا سنی بودن. استادان حافظ قوام الدین ابواسحاق و ابو محمد شمس الدین عبدالله سنی بودن و حافظ هم مثل سعدی در بین شافعی ها پرورش یافته حتی حاکم شیراز هم در زمان شیراز سنی بوده که حافظ چندین بار به نیکی از اون یاد کرده و اونو مدح ئکرده. حافظم سنی بوده. درسته رازآلوده شعراش ولی میشه با شواهد تاریخی و استناد به اونا بفهمیم چه مذهبی داشتن. شاید در جمهوری اسلامی به نوعی تلاش شده همه بزرگان و مشاهیر رو به شیعه ربط بدن که به نوعی برای مذهب شیعه اعتبار بخرن. نمیدونم حقیقت چیه به قول مولانا : هرکسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من
دوست عزیز
منم شیعه هستم اما وقتی که از مشاهیر و بزرگانمون یاد می کنیم سنی یا شیعه بودن یا هر دینی که داشتن فرقی نمی کنه.چیزی که مهمه خدمات دستآوردها و افتخارات اونهاست وگرنه اینکه چه دینی داشتن برای اون دین مشروعیت نمیاره. نه ادیسون برای مسیحیت مشروعیت میاره و نه ابوعلی سینا برای اسلام . هر دینی تا اونجا که به افراط و خشونت علیه دیگران متوسل نشه محترمه.
این بحثها که فلانی چه دینی داره اصلا برای من مهم نیست اما زمانی که بقول شما با تبلیغات می خوان کسانی رو مصادره به مطلوب کنن و بعد به اون بهانه و سوء استفاده ازاین نوع تبلیغات, عقاید افراطی خودشون رو به اسم شیعه تحمیل کنن و درصدد مذهبی کردن همه ی ابعاد زندگی شهروندان باشن و … اون وقته که باعث عکس العمل می شه و در مورد درستی ادعاها بحث و گفتگو پیش میاد.
البته من هم هنوز مطمئن نیستم این عزیزان چه دین و مذهبی داشتن اما بنظرم حداقل سعدی با توجه به بافت جامعه ی اون زمان و نوع تربیت و آموزه هاش به احتمال خیلی زیاد سنی شافعی بوده.سنی شافعه ای معتدل ترین و نزدیک ترین مذهب سنی به شیعه است در مورد حافظ هم هیچ نظری نمی تونم بدم ولی حداقل در ابتدای زندگیش همونطور که شما فرمودید احتمال سنی شافعه ای بودنش بسیار زیاده حالا تا آخر عمر بر همون دین و مذهب بوده واقعا نمی دونم!!.
خوشحالم که با انسان محترمی مثل شما این بحث رو داشتم .اگر همه بجای فهش و درگیری همینطوری که ما محترمانه با هم بحث کردیم بحث می کردن دنیا گلستان می شد 🙂