استفن اسکورفیلد، خبرنگار نشریه وست استریلین در استرالیا است که چندی پیش با تردید به ایران سفر کرده و البته دست خالی برنگشته است. او در سفرنامه اش نوشته شیراز خودش را در دل او جا کرده و نیز اینکه خارجی ها حتماً باید نان سنگک ایرانی را امتحان کنند.
آنچه در ادامه می آید روایت استفن اسکورفیلد است که در استرالیا به چاپ رسیده است:
مادرم از آن سوی تلفن از من می پرسد الان کجا هستم. می گویم:«شیراز» و او با خوشحالی جواب می دهد:«به نظرم جای خوبی است.» اگر به جای شیراز گفته بودم «ایران»، واکنش او شاید متفاوت بود.
این به نظرم کمی تعجب آور می آید که بگویم همین حالا که این مطالب را می نویسم از پنجره اتاقم در هتل، پس زمینه بژ رنگ کوه های زاگرس را می بینم که موقع غروب به رنگ طلایی در می آیند. کمی آن سو تر هم در یک پارک سرسبز، بچه ها در حال بازی کردن هستند. این یک بعد از ظهر آرام در شیراز است، شهر دوست داشتنی گل های رز و بلبل ها و پایتخت ایران باستان.
به گزارش شیراز ۱۴۰۰ به نقل از ساعت ۲۴ ،او نوشته است: باز هم ممکن است تعجب آور باشد اما شیراز، شهر پارک ها و شهر فرهنگ، به همین زودی خودش را در دل من جاکرده است. با این همه ذهن من نمی تواند منکر تاریخ بشود: در سال ۱۹۷۹ انقلاب اسلامی در ایران شاه این کشور را سرنگون کرد، بحران گروگان گیری آمریکایی ها و اشغال سفارت این کشور هم رویدادی بود که خیلی زود، پس از انقلاب به وقوع پیوست. آن روزها، روزهای جنگ ایران و عراق و حمله دیکتاتور عراق، صدام حسین به ایران بود، جنگی که از ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ در جریان بود و البته هنوز هم در پرتره ها و چهره های هزاران جوان ایرانی که این و سو آن نقاشی شده اند، ادامه دارد.
پس از اینها بود که منازعات بر سر پرونده هسته ای ایران شروع شد. غربی ها می گفتند ایران سلاح هسته ای می خواهد و حسن روحانی، رییس جمهور میانه رو ایران می گفت ایران استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای می خواهد. بعد هم تحریم های اقتصادی آمدند و در نهایت هم نوبت به توافق هسته ای رسید.
در ماه ژانویه، بازوی هسته ای سازمان ملل متحد اعلام کرد ایرانی ها بر سر کاهش توان هسته ای شان و در مقابل رفع تحریم های اقتصادی، با غرب به توافق رسیدند. همین کافی بود تا دیدگاه ایرانی ها به جهان و دیدگاه جهانیان به ایران به ناگهان دستخوش تغییر شود.
در ماه آوریل سال گذشته، وزیر خارجه استرالیا، «جولی بیشاپ»، نخستین وزیر استرالیایی بود که پس از ۱۲ سال به ایران قدم گذاشت. در ماه مارس سال جاری هم بیشاپ در کاخ پارلمان در کانبرا، میزبان وزیر خارجه ایران، محمد جواد ظریف بود.
ایرفرانس فوراً اعلام کرد هفته ای سه پرواز میان پاریس و تهران برقرار می کند. من شخصاً با پرواز فلای دوبی از امارات متحده عربی به شیراز رفتم و از تهران هم با پرواز شرکت امارات به دوبی برگشتم.
در بریتانیا، ایران در حال بدل شدن به اولین مقصد از «جاهایی که حتماً باید آنها را ببینید» است. در طول دوران اقامتم در ایران، گروه هایی راز فرانسه، هلند، آلمان، استرالیا و حتی آمریکا بودم.
مقامات ایران می گویند این کشور در سال ۲۰۱۴ شاهد ورود ۵ میلیون نفر توریست بوده، رقمی که امسال و سال آینده بیشتر خواهد بود و بنا به اعلام ایرانی ها، تا سال ۲۰۲۵ به ۲۰ میلیون نفر خواهد رسید.
معاون رییس جمهور ایران، مسعود سلطانی فر گفته چشم انتظار «سونامی» ورود توریست ها به ایران است. او به آسوشیتدپرس گفته بود:«در دوران پسا تحریم، صنعت توریسم صنعتی خواهد بود که بیش از بقیه بخش ها رشد خواهد کرد. توریسم به طور قطع موتوری خواهد بود که اقتصاد ایران را از رکود خارج می کند.»
حتی آمریکا هم شاهد موجی از توریست هایی بود که خواهان دیدن ایران بودند و آن طور که آقای سلطانی فر می گوید، سال گذشته ۳۴۰۰ آمریکایی از ایران دیدن کرده اند.
تحریم ها ایران را به شدت در نوردیده اند، اما زیرساخت های این کشور همچنان خوب کار می کنند. جاده ها و هتل ها به اندازه کافی خوب هستند اما تحریم ها به عنوان مثال، مسافران هوایی ایران را به شدت کم کرده اند.
ایران تاریخی غنی دارد و سرشار از گنجینه های فرهنگی، معماری اسلامی، باغ ها، پارک ها و نیز مردمی مهمان نواز است. در شیراز من در یک رستوران متعلق به صوفی ها غذا خوردم و بعد هم در بیرون از رستوران خودم را مهمان کباب هایی کردم که ایرانی ها به درست کردن آنها معروفند. در همه رستوران های ایران شما می توانید ماست و نان هایی را که خاص ایرانی ها هستند پیدا کنید. افزون بر این، در ایران باید حتماً گوشت گریل شده، انار، گردو، زعفران، دارچین و خرما هم بخورید و نان سنگگ به اندازه باز کردن دست های شما بزرگ است و خمیر آن با دست های با تجربه ورز داده شده و در تنور قرار می گیرد را امتحان کنید. جالب اینجاست که عمده چیزهایی که در این سرزمین پیدا می شوند همین جا تولید شده اند.
مردم در پارک ها، بازارها، سایت های تاریخی و در خیابان ها به من لبخند می زنند و از من می پرسند «اهل کجا هستی؟» مسئول تور به من توضیح داد که این بخشی از فرهنگ ایرانی ها است که با پرسش از مبدأ سفر مهمان، به او خوشامد می گویند.
جالب بود !!