کلافه و دلتنگ، خسته و بیتاب، تصمیم به خروج از خانه میگیری تا بلکه پاسخ به این حالت را در کوچه، خیابان و با اماکن گردشکری شهرت تاریخیات بیابی، پس از چند دقیقه گشت و گذار میبینی حالت همان هست که قبلا بود، جنس این دلتنگی و پریشان فرق می کند! تپش ضربان قلبت را قویتر حس میکنی، به سمت خروجی دروازه قرآن تغییر مسیر میدهی، نه خطه سرسبز شمال، نه اصفهان و نه مقصد دیگری، هیچکدام دلت را آرام نمیکند، کیلومتر شمار که عدد ۵۰ را نشان میدهد خود را روبروی بنایی عظیم و مغرور مییابی، بنایی که هرچند از گزند تاریخ و ناملایمتیهای نا اهلانش در امان نمانده، اما همچنان پابرجا و استوار، تاریخی باشکوه را در دل خود نگه داشته است.
به تخت جمشید رسیدهای، ضربان قلبت تندتر شده اما آرامش را در دلت احساس میکنی، هوا کاملا تاریک شده است و صفی از هموطنان و همشهریانی که برای بازدید از این اثر تاریخی در انتظار گشوده شدن گیت ورودی هستند. به داخل که از بیرون نگاهی میاندازی، تاریکی مطلق مجموعه دلت را به درد میآورد، پارسه هنوز هم از بیتوجهیها رنجور است، شبها را در تاریکی مطلق به آغوش میکشد.
نگهبانان منتظرند تا تاریکی هوا کامل شود و برنامه نور و صدا در وضعیتی مناسب اجرا شود. دربهای ورودی گشوده میشوند، بازدیدکنندگان با اشتیاق پلههای ورودی تخت جمشید را بالا میروند و با راهنمایی نگهبانان خود را به محل اجرای برنامهٔ نور و صدا میرسانند. در بالاترین ردیف و برای تسلط کامل بر برنامه مستقر میشوم. چراغها خاموش میشوند، تاریکی مطلق در کنار نسیمی خنک شبهای تابستان در قلب تخت جمشید، حس خاصی است که قابل توصیف نیست، نوایی حماسی به گوش میرسد که همهمههای جمعیت را در شکوه خود غرق میکند و پس از آن…:
– بشنوید شب را، آرامش جاودانی را در پهنه خاموشی، و ماه را در جشن دو هزارش در ویرانههای شکوهمند تخت جمشید، در سایه صلح و دوستی و یگانگی که کوروش بیفکندش و داریوش برآوردش…
– و براستی که ما بس نیرومند بودیم…
– کیستی تو؟
– من کیستم؟ اردشیر دوم. در هشتاد و ششمین زمستان که از زندگیم گذشته بود در بستر تابوت مرمرین سیاه، در دل این آرامگاه که بر سینه کوه کنده بودند، به خواب جاودان فرو رفتم
– پس چرا بنای تخت جمشید را به پایان نبردی؟
– چرا؟ جنگهای بیشمار و پیکار با آنها و دیگر لشکرکشیها که مرا گرفتار کرد، و نگاهداری از این سرزمین پهناور، من همه ماجرا را در خزانه سنگ نوشتهها خواندم، سی هزار لوح در همین جایی که امشب میهمانان نشستهاند، شبی چون امشب…
… گفتوگوها ادامه پیدا میکند، شاهان هخامنشی از فتوحات و بزرگیهای خود میگویند، از کردار نیک، پندار نیک و گفتار نیک، کشاورزان و کارگرانی که نیمی از دستمزد خود را بصورت نقره و نیمی دیگر را بصورت آذوغه گرفتهاند، کارگرانی که پارسه را با دستان خود و با مزد و حقوق بنا کردند …
… به کودکان آموزش شمردن ساعتها، روزها، هفتهها و ماهها داده میشود … کشاورزان از کاشتن گلها و گیاهانی میگویند که تنها در سرزمین زرخیر پارس میروید: اینها گلهای سرخ است، آنها یاس، سنبل، نیلوفر و لالههای جوان. در کشترازها بادمجانهای بنفش و در باغها درختان هلو و سایر درختان میوهٔ ثمرده می کاریم … نام این باغها پردیس است که در غرب بهشت میخوانند … چاپارها پیوسته در حرکتند، و پیکها از راههای دور نامهها را به شاهان و فرمانده هان میرسانند…
در زمان فرارسیدن نوروز، میمهانان از ساتراپیها مختلف با احترام از دروازه ملل وارد میشوند، مورد استقبال سربازان پارسی قرار میگیرند و هدایای خود را تقدیم شاه هخامنشی کرده و وارد مجلس میهمانی میشوند… در بخشی دیگر شاهان هخامنشی، کوروش و داریوش به نزد اهورا مزدا باز میگردند و در پایان برنامه اسکندر مقدونی با اصرار یکی از فرماندهان زن خود و در اقدامی تلافی جویانه در آتش زدن شهر آتن، تخت جمشید را به آتش میکشد…
با نوایی حزن آلود دیوارههای پارسه به رنگ قرمز در میآیند و آتش یه جان تخت جمشید میافتد و برنامه به پایان خود میرسد. پس از پایان برنامه، پخش نوای «ای ایران،ای مرز پرگهـــر» شور و حسی عجیب را در بین بازدیدکنندگان ایجاد میکند و برخی با چشمان اشک آلود با این نوا همخوانی کرده و تخت جمشید را ترک میکنند و تخت جمشید بار دیگر در خاموشی فرو میرود و منتظر طلوعی دوباره میشود … اینجا تخت جمشید، پایتخت فرهنگ و مهد تمدن سرزمین پارس …
فوق العاده بود.افرین داداش امین
🙂
برنامه ی نور و صدا تابستون هم برقراره ؟ زمانبندی هاشو داری امین جان که به ما هم بگی ؟
بله امیرجان، تصاویر مربوط به اواخر مرداد امسال هستند. ۶ ماه اول سال، روزهای پنجشنبه و جمعه ساعت ۸ یا ۸ و سی دقیقه، دیگه بستگی به ماهش داره
فوق العاده بود
امین جان من تاحالا به این مراسم نرفتم
شنیدم فقط پنجشنبه شبها برگزار میشه
میشه لطفا بگی چه شب هایی این مراسم اجرامیشه تا برنامه ریزی کنم و برم؟
ممنون
۶ ماه اول سال، روزهای پنجشنبه و جمعه ساعت ۸ یا ۸ و سی دقیقه، دیگه بستگی به ماهش داره
ممنونم امین جان
همین پنجشنبه میرم
زیباست اما نور پردازی حرفه ای و در شان تخت جمشید نیست . با توجه به درامدی که از فروش بلیط مخصوصا در نوروز نصیبشان شد خیلی باید بهتر از این انجام بشه . به امید اینده .
– اولین تصویر پانورما ۳۶۰ درجه از مجسمه و غار شاپور
– ۶۰ تصویر از تنگ چوگان و غارشاپور
sn-ka.blogfa.com/post/199