خبر تلخ و شوک آور بود: دو اتوبوس حامل سربازان پادگان ۰۵ کرمان دچار حادثه شده و ۱۹ نفر از آنان پرپر شدند.
حادثه ای تاسف آور و موضوعی که جای تامل دارد اینکه بیشترین ظرفیت اتوبوس بین راهی ۴۵ نفر است و چگونه ۵۰ نفر از جوانانی که چشم امید خانواده خود هستن اینگونه مانند گوشت قربانی با آنان رفتار شده و بدون رعایت ظرفیت استاندارد اتوبوس، آنان را به سمت پادگان روانه می کنند؟ مسوولان چه پاسخی به غیر از اظهار تاسف و مقصر دانستن راننده و جاده برای خانواده دارند؟ این سربازان در آن دسته از افرادی قرار می گیرند که از بند “پ” محروم بوده و به این سرنوشت شوم دچار شدند.
نگارنده هنوز روزهای آموزشی خدمت خود را به یاد دارد که چگونه در سرمای کویر تمامی آسایشگاهها از داشتن گرما محروم بودند، چگونه فرمانده پادگان منکر کمبود غذا و برنجهای نم کشیده پادگان میشد، چگونه ۵۰ نفر را سوار بر اتوبوسهایی میکردند که بیشتر شبیه به ارابه مرگ بودند تا وسایلی که قرار است ۱۳۰۰ کیلومتر راه را بپیماید و چگونه هنرنمایی راننده اتوبوس باعث شد که تمام شدن سوخت باعث گرفتاری سربازان در جاده شود و البته هزینه های فراوان از جیب سربازان که بنابر قانون می بایست به آنها پرداخت می شد و هیچگاه به دستشان نرسید.
سربازان بی تردید از مظلوم ترین اقشار جامعه هستند که از نخستین روز خدمت با انواع بی احترامی ها، کمبودها و فشارها از طرف فرمانده هان و بالادستان خود از یک سو و مردم از سوی دیگر مواجه می شوند. گویی که سربازان نقش عمده ای در ناکامی و کمبود این افراد در زندگیشان داشته و می بایست تمام کاستی های خود را بر سر سربازانی خالی کنند که با کمترین دریافتی، ۲ سال از زندگی خود را وقف کشور می کنند.
از زمان دریافت جیره سربازی که با هزاران منت به سرباز داده می شود تا آخرین روز خدمت که باید کل ساختمان محل خدمت را برای دریافت امضاهای مورد نیاز زیرپا بگذارد، به سرباز شرایطی را تحمیل میکنند که تا آخرین روز زندگی آن را فراموش نکند و عجیب آنکه این افراد سربازی را بهترین روزهای عمر سرباز می پندارند.
و اکنون سربازانی که در نخستین روز خدمت روزها، هفته ها و ماههای آینده خود و زندگی خویش را در ذهن مرور میکردند ناگهان مهر پایان به دفتر زندگیشان می خورد تا خانواده ها، داغدار فرزندانی باشند که قرار بود پس از پایان خدمت ” مـَـــرد” شوند، اما مرگ امان نداد.
مانند بسیاری دیگر از حوادث، بزودی مسوولان برای درگذشتگان طلب آمرزش کرده، این مرگ را در لباس خدمت برای کشته شدگان افتخار دانسته و بدون اینکه خود را مقصر بدانند، جاده های مرگ و راننده بی مبالات را مهمترین عامل این حادثه دانسته و برای بازماندگان طلب آمرزش می کنند.
دیر یا زود، این چرخه معیوب هدر روی عمر جوانان در خدمت سربازی که اکنون با جان دادن ۱۹ سرباز همراه شده باید متوقف شود. فراموش نکنیم سربازان جدا از دینی که کشور بر گردن آنان دارد، انسان هستند و باید برابر با ارزشهای انسانی با ایشان رفتار کرد نه مانند گوشت قربانی هر آنچه که پیش می آید را بر آنان جاری ساخت.
متاسفانه مسئولین برای قشر سرباز هیچ ارزشی قائل نیستند و مانند برده به آن نگاه می کنند. این خبر تاسف بار همه را شوکه کرده است. به یاد روزی افتادم که در زمستان سال ۸۱ برای اعزام به کرمانشاه جهت گذراندن دوره آموزشی از شیراز سوار اتوبوسی شدیم که سه بار در راه خراب شد و بدون بخاری از مناطق بسیار سرد ایران مثل صفاشهر، داران، بروجرد، الیگودرز و کرمانشاه عبور کردیم و تا صبح فقط لرزیدیم. خداوند به خانواده این عزیزان صبر و به مسئولین کشورمان انصاف عطا فرماید.
انصاف بود دست کم به احترام جوانان هم وطن دست کم یک روز عزای عمومی اعلام میکردند.
حالا اگه اینها ایرانی نبودند شاید این اتفاق میافتاد…
از اتوبوس دوم که گفتند نزدیک سروستان تصادف کرده بعدا هیچ عکس و خبری پخش نشد آیا این خبر صحت داشت یا اشتباه بود ؟؟؟
خیر اشتباه نبود خوشبختانه مصدومیتها سنگین نبود
متاسفانه در حادثه واژگونی سروستان ۶ نفرکشته شدن و دست و پای چند نفر قطع شد.من خودم اونجا بودم و دقیقا درجریان تلافات بودم ولی نمیدونم صدا وسیما اعلام کرده این حادثه فوتی نداشته!!