ژانویه ۱۶۲۸ چهار کشتی انگلیسی ویلیام، اکسچنج، هارت و استار در بندر بزرگ آن روز ایران یعنی بندر گمبرون پهلو گرفت. لرد دمرکاتن و رابرت شرلی و تعدادی دیگر از نمایندگان بریتانیا برای بستن معاهده نامههایی با شاه صفوی به سوی پایتخت آن روز ایران یعنی اصفهان حرکت کردند. خوشبختی آنان این بود که برای رسیدن به اصفهان از مسیری سخت بایستی گذشت که محل استراحتگاه آنان شهر زیبای شیراز بود. این شهر چنان آنان را جذب کرد که جزو بهترین خاطرات این سفر سخت و طولانیشان شد.
جذبه این شهر چنان بود که نویسنده جوان و صاحب قلم این گروه یعنی توماس هربرت ۲۱ ساله را به وجد آورد که علاوه بر شرح زیباییها و طراوت این شهر به هنگام خداحافظی چکامهای زیبا در وصف شهر سرود.
وی در بخشی از این چکامه چنین میسراید:
چرا باید برسد آنکه بهشت در کجا قرار داشت، به کشاکش برخیزم؟
که بر کرۀ خاکی بود، یا در آسمان؟ و یا آنکه طوفان نوح
آن را از جا کند، هر چه بود این ماییم که از آن بالا فرو افتادیم،
دانش بسیار، کاشانه را از دستمان برد
ولی چنانچه بهشت را در عالم گمان، باید
به پیرایههای شادی آفرین این جهان صورت بست،
کجا رواست که بر جای دشت خرم تو، ای شیراز، نام از نقاطی
آوریم که نیل بار آور و گنگ خروشان میگذرند.
چشمانداز بیهمتای تو، خانه و خاک و نوشخانههای
گوناگون بیدریغ تو، که هر دیدهای را
افسون خود میسازد، بیننده را بدین
گمان خواهد انداخت که بهشت از میان نرفت،
یا آنکه باری دیگر در اینجا آفریده شد. چون همینجاست که خوشههای
آویزان انگور، همانند آن دانۀ سیب، بوی طعم لذتی،
دل را به وسوسۀ نافرمانی دیگری میفریبد،
تا پارۀ، خودسرانه، به میوههایت دست برند.
برجها، گرمابهها، باغستانها و معابد تو چنان است
که گویی ممفیس، تروا، تب یا اورشلیم به چشم آمدهاند…
معلوم نیست در این شهر که بین کویر و کوه قرار گرفته چه رمزی نهفته است که همه را به سخنسرایی و غزلخوانی میاندازد. و عجب نیست که گروهی از بهترین شاعران این سرزمین زاده این شهرند. همچنان که بلبلان غزل خوان این شهر سرآمد پرندگان خوش صدای ایران است شاعران آن نیز چنینند:
ادیب شیرازی، انور شیرازی، سهیل شیرازی، بیدل شیرازی، حافظ شیرازی، خاکی شیرازی، سعدی شیرازی، شوریده شیرازی، عرفی شیرازی، کوهی شیرازی، مشتاق شیرازی و دهها شیرازی دیگر، ولی در این خیل جماعت ما را دو تن بس حافظ و سعدی. این دو که زاده این شهرند علاقهشان را به این شهر در بسیاری از ابیات مستقیم و غیر مستقیم بیان کردهاند.
کتاب سترگ گلستان را سعدی در عرض مدت کوتاهی در بوستانی در حاشیه این شهر نوشته. کتابی که صدها سال مایه تعلیم و تعلم پارسیگویان بوده است:
روی گفتم که در جهان بنهم گردم از قید بندگی آزاد
که نه بیرون پارس منزل هست شام و رومست و بصره و بغداد
دستم از دامنم نمیدارد خاک شیراز و آب رکنآباد
این آب رکنآباد چه سر و سحری در شاعران شیراز و سعدی داشته نمیدانیم ولی فقط میدانیم ابنبطوطه که مدتها بعد به شیراز آمده در وصف آب رکنآباد که شیخ در کنار آن باغچهای زیبا ساخته بود و به یادگار نهاده بود چنین نوشته: «شیخ حوضچهای از سنگ مرمربرای گازران ساخت. مردم به قصد زیارت مرقدش از شهر به در آمدند و در سفرهخانهاش طعام میخوردند. لباسهای خود را میشویند و سپس باز میگردند. من نیز چنین کردم، خدا رحمتش کناد».
نویسنده : جلال فرهمند – مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران